سکوت درسیاهی

ایران

 

نوشته شده در سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:,ساعت 19:12 توسط علی |


 صبح شد منم و خواهر و مادر و پدر و نهایتا نون و پنیر صبحانه هرروزمان از منی که تا حالا خاویار ندیده انتظار خوردن 

 شیر و عسل اصل نداشته باشید.

میشود ناهار مثل هفت روز هفته آب میخوریم و سیب زمینی تنها فرقی که در هفت روز میبینیم اشکال گوناگون سیب

زمینی در سفره است روزی عمودی و روزی افقی  و روزی دایره و روزی مربعی البته البته از سرمن هم زیاد است در جایی

که بودجه اجازه خرید گوشت و مرغ نمی دهد سیب زمینی میشود گوشت و مرغ و آب میشود دوغ و نوشابه .

چنگ و دندانم را دراز میکنم حداقل نان هم از سفره بیرون نشود نانی که شده کیلویی مثل میوه باید بکشیم وبخریم 

مثل میوه ای که 3ماه یکبار میخوریم .

روزه میگیریم پیش خدا شرمنده نشویم و یه قناعتی هم کرده باشیم سر ماه نیم کیلو گوشت خریده بخوریم 

من فقط و فقط به یک چیز فکر میکنم ............فقط یک چیز 

شکل سیب زمینی امشب چگونه است ؟

 

 

برای خواندن بود و بس.

نوشته شده در شنبه 7 مرداد 1391برچسب:,ساعت 17:55 توسط علی |


 

نوشته شده در دو شنبه 19 تير 1391برچسب:,ساعت 21:33 توسط علی |


 چه بخور بخوری راه افتاده تو فوتبال بازیکن برای رفتن به یه تیم 5 میلیارد و.... پول می خواد 

فداراسیون برای پخش لیگ 150 میلیارد از صداوسیما میخواد در صورتی که تو فوتبال حرفه ای 

اروپا برای پخش بازی های لیگ پولی گرفته نمیشه .

واقعا اینا که به بخور بخور افتادن تو جامعه کسایی رو میبینن که شب وقتی خیلیا خوابن نمیدونم حالا بگیم از بی پولی 

زباله و اشغالا رو میگردن تا یه چیزی پیدا کنن واسه سیر کردن شکمشون یا حتی وسایلایی که مردم بیرون میریزن رو 

جمع میکنن واسه فروش تا پولی به دستشون بیاد.

همین دیشب کسی رو دیدم جلوی یک غذاخوری 1شب بود رفتگره میگفت هرشب اینجاست 

وقتی کوچه خلوت میشه میره سراغ اشغالا باورم نشد ولی کنجکاویم گل کرد وایسادم یه جا دیدم بله حقیقت داره.

نوشته شده در شنبه 17 تير 1391برچسب:,ساعت 9:4 توسط علی |


 شاید پیری بگوید اولین کاری که امام زمان (عج) بعد از ظهورش خواهد کرد جمع آوری ناودانهایی است که آبشان به کوچه می ریزد.

 

احتمالا یک بازاری خیال می کند اولین کارش واریز یکصد میلیون به حساب جاری اش بصورت علی الحساب خواهد بود.

ممکن است آقای رائفی پور گمان کند اولین کارش مبارزه با کابالا و بر اندازی اُبلیسک ها است.
و ...

شاید...

ولی حقیقتا عدالت کاری است که او انجام خواهد داد. حتی اگر بوسه شمشیرش به گردن ما هم زده شود.

***

 

لطفا برای ظهور امام عصر صلوات بفرستید و برای تمامی بیماران دعا کنید.

عید نیمه شعبان را بر همگی علی الخصوص بر مسمومین عالم تبریک عرض میکنم.

نوشته شده در چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:,ساعت 23:28 توسط علی |


 به به ای خانم قشنگ و ملوس

که قدم می‌زنی به مثل عروس

ای که در پیش آینه با تاپ

کرده‌ای یک دو ساعتی میک آپ

روی اجزای صورتت یک یک

ریمل وسایه و رژ و پن‌کک

شده‌ای – چشم خواهری! – خوشگل

می‌بری از بزرگ و کوچک دل

 

می شود بند عفت از این ناز

چون کمربند سبز تهران باز!

نگو اصلا که: "ذاتا این مدلم"

خودم این‌کاره‌ام عزیز دلم

من که این قدر خویشتن دارم

باز، دیوانه می‌شوم دارم!

 

که اگر موجبات ننگی تو

پس چرا این قدر قشنگی تو؟!

خواهرم توی این بریز و بپاش

تا حدودی به فکر ما هم باش

پیش خود فکر کن که مرد غریب

گر ببیند تو را به این ترتیب

از لبش آب راه می‌افتد

طفلکی در گناه می‌افتد

 

من خودم بی خیال دنیاشم

نه که منظور من خودم باشم

مشکل از سوی جوجه کفترهاست

غصه‌ام معضل جوانترهاست

که به یک جلوه ی زن از مریخ

خل و دیوانه می‌شوند از بیخ

 

رشته را می‌کنند هی پنبه

بس که ناواردند و بی جنبه

ما که داریم خانه‌ای در بست

_تازه ویلای دوستان هم هست_

غالبا عصرها همانجایم

هفته‌ای یک دو روز تنهایم

الغرض این از این همین دیگر

روسری را جلو بکش خواهر!

 

 ابوالفضل زرویی نصر آباد                

نوشته شده در سه شنبه 13 تير 1391برچسب:,ساعت 12:59 توسط علی |


سلام بر تو میدونم که صدامو شناختی پس خودمو معرفی نمیکنم شایدم نشناختی، منم غضنفر آااه ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و گلبم مثل یه ساعت دیواری هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع میکنه، حالا بگو بقال محل ما چند سالشه؟

امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل نه صد دل من را عاشق خودت کردی. یادت میآید؟

ای بابا عجب گیجی هستی، یادت نمیآید؟

خیلی خنجی، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت میکردم با بربری. ناگهان پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من مثل اسب به تو خندیدم، خیلی از دست من ناراحت شدی. ولی با عشق و علاگه به طرف من آمدی. خیلی محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی. آن لگد را که زدی برق از چشمانم پرید و حسابی عاشقت شدم. از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس میایستادم تا تورا ببینم، ولی هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض کردید ولی بعدا فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم.

یک گاب عکس خالی روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم عشقم هروقت آن را میبینم به تو فکر میکنم و تصویر تو را به ذهن میآورم. اینم بگم که من بدجوری گیرتیم هااااااااا ! مثلا همین دیروز داداشم داشت به گاب نگاه میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر مردم نگاه میکنی؟

راستی این شمارهای که به من دادی خیلی به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم و یک ساعت باهات درد دل میکنم و تو هم هی میگی مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد من که میدونم منظورت از این حرفا چیه!! منظورت اینه که تو هم به من عشق میورزی، مجه نه!؟

یه چیزی بهت میگم ولی ناراحت نشی، گوساله! این چه وضع ابراز عشقه؟

ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبت!! آدم انقد بی جنبه؟

ولی میدونم یکی از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم میای تو خونهٔ من، راستی خواستی بیای ده تا نون بربری هم سر راهت بجیر! یه روزی میام خواستگاریت، میخوام خیلی گرم و صمیمی باباتو ببوسم و چندتا شوخی دستی هم باهاش میکنم که حسابی اول زندگی باهم رفیق بشیم، راستی کلهٔ بابت مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی بهش بجو خیلی طرف خونهٔ ما پیداش نشه. من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه!

چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر کوچتون دادمش به یه دختر دیگه، فچر بد نکن! دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رودرواسی جیر کردم گل رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش به من زد. درسته دختره از تو خیلی خوشگل تر بود ولی چیکار کنم که بیخ ریش خودمی.

راستی من عاشق قورمه سبزی ام (البته بعد از تو) اگه برام خواستی درست کنی حواست باشه، بی نمک بشه، بسوزه ، بد طعم بشه همچی لگدی بهت میزنم که نفهمی از من خوردی یا از خر! خلاصه اینکه بی قراری نکن، یه خط شعر هم برات گفتم. خوشت اومد اومد، نیومد به درک!


بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم                   
فکر نکن یاد تو بودم، داشتم اونجا ول میگشتم

نوشته شده در شنبه 10 تير 1391برچسب:,ساعت 11:41 توسط علی |


ترفند های دخترانه برای .....


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 9 تير 1391برچسب:,ساعت 12:50 توسط علی |


 

روزی به رهی مرا گذر بود
خوابیده به ره جناب خر بود
از خر تو نگو که چون گهر بود
چون صاحب دانش و هنر بود
گفتم که جناب در چه حالی؟
فرمود که وضع باشد عالی
گفتم که بیا خری رها کن
آدم شو و بعد از این صفاکن
گفتا که برو مرا رها کن
زخم تن خویش را دوا کن
خر صاحب عقل و هوش باشد
دور از عمل وحوش باشد
نه ظلم به دیگری نمودیم
نه اهل ریا و مکر بودیم
راضی چو به رزق خویش بودیم
از سفرۀ کس نان نه ربودیم
دیدی تو خری کشد خری را؟
یا آنکه برد ز تن سری را؟
دیدی تو خری که کم فروشد ؟
یا بهر فریب خلق کوشد ؟
دیدی تو خری که رشوه خوار است؟
یا بر خر دیگری سوار است؟
دیدی تو خری شکسته پیمان؟
یا آنکه ز دیگری برد نان؟
دیدی تو خری حریف جوید؟
یا مرده و زنده باد گوید؟
دیدی تو خری که در زمانه
خرهای دیگر پیش روانه؟
یا آنکه خری ز روی تزویر
خرهای دیگر کشد به زنجیر؟
هرگز تو شنیده ای که یک خر
با زور و فریب گشته سرور؟
خر دور ز قیل و قال باشد
نارو زدنش محال باشد
خر معدن معرفت کمال است
غیر از خریت ز خر محال است
تزویر و ریا و مکر و حیله
منسوخ شدست در طویله
دیدم سخنش همه متین است
فرمایش او همه یقین است
گفتم که ز آدمی سری تو
هرچند به دید ما خری تو
بنشستم و آرزو نمودم
بر خالق خویش رو نمودم
 

برداشت و نتیجه این شعر با شما
 

 

نوشته شده در جمعه 9 تير 1391برچسب:,ساعت 12:38 توسط علی |



آ:

- آجر = آدم بی احساس
- آخرشه تهشه اِندشه: اوج معرفته
- آدم تو آفتابه پپسی بخوره، خیت نشه = مترادف: آدم کچل بشه، کنفت نشه
- آقا زاده = فرزندان افراد صاحب مقام ، با نفوذ و سرشناسی که با تکیه بر این نفوذ و انجام کارهایی اغلب ناروا ثروت های افسانه ای به چنگ آورده اند.
- آشغال كله = نادان
- آشغالانس = ماشین آشغالی های جدید تهران که چراغ گردان هم دارند

- آش و لاش = درب و داغون
- آلبالو = برای ضایع کردن کسی به کار برده می شود
- آمار دادن = اطلاعات دادن
- آمپر چسبوندن = عصبانی شدن و قاتی کردن
- آنتن = جاسوس ،آدم فروش، خبر چین
- آنتی حال زدن = ضد حال زدن، حال کسی را گرفتن
- آرنولد فشرده = مرد ریز اندامی که زیبایی اندام کار کرده است
- آواکس = خبرچین
- آویزون = کسی که مرتباً کنه می شود و بدون دعوت همه جا می رود. طفیلی/ کسی که خواسته کاری انجام دهد ولی نتوانسته و ضایع شده است .
- آینه ی بغل اتوبوس = گوش های پهن و ایستاده و بزرگ
- آیکیو (IQ) = باهوش، زرنگ، از روی ریشخند به فرد گفته می شود ( خیلی آی کیو هستی = خیلی دانایی یعنی خیلی نادانی )

 

ب :



- با اتیکت = با شخصیت
- باتری قلمی = لاغر مردنی
- با حال = با معرفت، با مرام
- باد بزن جیگر = غیبت، پشت سر دیگران حرف زدن که باعث خنک شدن دل برخی، از جمله غیبت کننده می شود.
- بادمجون واکس کن = علاف، بی کاره، کسی که کارهای بیهوده می کند.
- با دنده سنگین رفتن = عجله نداشتن آرام و با طمانینه راه رفتن
- باربی = دختر کمر باریک و لاغر اندام
- بچم رو گازه = ترکیب دو بهانه ی مرسوم در نانوایی که خانمها برای فرار از صف و نوبت استفاده می کنند: بچه ام تنها در منزل است، غذام روی گاز است. این ترکیب برای مسخره کردن بی پایه بودن بهانه کسی استفاده می شود. مثال: چیه مگه بچت رو گازه انقدر عجله داری؟ (این جمله در حقیقت با جابه‌جایی این جملات درست شده است:بچم شیر می‌خواد. غذام رو گازه. که برای تمسخر این‌گونه جابه‌جایشان کرده‌اند و می‌گویند: بچم رو گازه. غذام شیر می‌خواد.)
- بچه پاستوریزه = بسیار تمیز و مرتب
- بچه راکفلر = بچه پول دار
بچه شهری = به نشانه‌ی تحقیر قشر مرفه و بالادست اجتماعی به‌کار می‌رود که مترادف کلمه های لوس، ترسو، پول‌دار و مانند آن‌ها است.
- بچه مثبت = آدم سر به راه
- بخواب لاحاف سرد شد = خفه شو
- بخواب تو جوب بابا = شلوغش نکن، بنشین سر جات
- بدن کار = بدن ساز، ارنولد، زیبایی کار
- بد یوزر Bad User = به تمسخر به کاربران ناوارد کامپیوتر که مدام کامپیوترشان خراب می‌شود می‌گویند: کامپیوتر فلانی بدیوزر داره! (یعنی کامپیوترش مشکلی ندارد اما کاربرش بلد نیست با آن کار کند که مدام خراب می‌شود)
- برو بچ = مخفف بر و بچه ها
- برو بکس (یا فقط بکس) = همان بر و بچ، دوستان و آشنایان از جنس مخالف. مثال: بزن بریم اونجا بر و بكس جمعند.
- برو جلو بوق بزن = زیاد حرف نزن.
- برو دارمت : از تو پشتیبانی می کنم. از چیزی نترس که مواظب و همراهت هستم. از اصطلاحات خالی بندی است.
- بریدن = کم آوردن، ناتوان شدن
- بشقل = تغییر داده شده ی بِقل (قل بده) به معنی بده بیاد
- بندری می زنه = به کسی گفته می شود که گیج و سرگردان است یا متوجه اصل موضوعی نمی شود.
- به خط تعارف رسیده = هنگامی که سیگار به انتهایش می رسد می گویند.
- بی سیمچی رو زدن = وقتی تلفن همراه ناگهان قطع می شود گفته می شود.
- بیلبورد = نهایت تابلو شدن
- باریک = مخفف بارک ال

بقیه اصطلاحات در ادامه مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,ساعت 19:53 توسط علی |


 

همین امشب زن می خوام می فهمین

همین امشب ترتیب همه چی رو میدید.. همین که گفتم
 

همین امشب زن می خوام می فهمین ؟؟؟  (عکس) www.taknaz.ir
 

 

نوشته شده در سه شنبه 6 تير 1391برچسب:,ساعت 21:8 توسط علی |


اگر گفتید متوسط میزانی که یک خانم در طول عمرش روژلب میخوره چقدره؟؟؟ دو کیلوگرم

 

یک زن در کل زندگی اش دو کیلو روژلب میخوره و این روژلب حاوی ۳۰۰ گرم سرب میباشد

 

که ۶۸ درصد میزان سرطان را در خانمها افزایش میدهد.

 

عمق فاجعه اينجاست كه :

مردها هم در طول عمرشون همين حدود رژ لب كوفت مي كنن

نوشته شده در دو شنبه 5 تير 1391برچسب:,ساعت 13:39 توسط علی |


از آنجا که تربیت حیوانات برای جنگ،سابقه ای به قدمت تاریخ حیوانیٌت (و بلکه بشریٌت) دارد، بدین وسیله توجه شما را در همین رابطۀ جنگی – تربیتی – حیوانی، به سمع و نظر می رسانیم:


جملۀ قصار تربیتی هفته: پشت سر هر گرگ تربیت شده،گلٌه ای گاو ایستاده که سر تکان می دهد

توصیۀ بهداشتی – تربیتی هفته: در خیابان می روی؟خشتک شلوارت را فراموش نکن!(با نوای موزیک متن صدای پارس سگان زنجیری تربیت شده)

شعار تربیتی هفته: .گرگم و گلٌه می برم،چوپان هم برگ چغندر است

توصیۀ استراتژیک - تربیتی هفته: . برای آغاز هر گونه مذاکره با گرگ، اول دندانهایش را بشمار

سمینار تربیتی هفته: شناسایی استراتژیک مواضع دوست و دشمن توسط میمون (پذیرایی با کیک و ساندیس)

برنامۀ تربیتی – آموزشی و آشپزی هفته،توسط استاد روباه: خوب،حیوونای عزیز!حالا حلیم ما آماده هست.همینطور که می بینین یه وجب روغن هم روشه که می شه باهاش تمام اینجارو به گند کشید.مواظب باشید که از هولش نیافتین توی دیگ ،که می سوزید،سوزیدنی...آخ،فلانم!...

نوشته شده در یک شنبه 4 تير 1391برچسب:,ساعت 20:15 توسط علی |


آیا میدانید چطور می‌شود چهار نفر زیر یک چتر بایستند و خیس نشوند؟ وقتی هوا آفتابی باشد

آیا میدانید آخرین دندانی كه در دهان دیده می‌شود چه نام دارد؟ دندان مصنوعی

آیا میدانید برای قطع جریان برق چه باید كرد؟ باید قبض آن را پرداخت نكرد

آیا میدانید چرا مار نمی‌تواند به مسافرت برود؟ چون دست ندارد كه برای خداحافظی تكان دهد

آیا میدانید چرا روی آدرس اینترنت به جای یك دبیلیو ، سه تا دبیلیو می‌گذارند؟ چون كار از محكم‌كاری عیب نمی‌كنه

آیا میدانید چرا فیل از سوراخ سوزن رد نمی‌شه؟ برای اینكه ته دمش گره داره

آیا میدانید چرا دو دوتا می‌شود پنج تا؟ چون علم پیشرفت كرده

آیا میدانید چرا دود از دودكش بالا می‌رود؟ چون ظاهرا چاره دیگری ندارد

آیا میدانید چرا لكلک موقع خواب یک پایش را بالا می‌گیرد؟ چون اگر هر دو را بالا بگیرد ، می‌افتد

آیا میدانید اگر كسی قلبش ایستاده بود چه می‌كنید؟ برایش صندلی می‌گذاریم

آیا میدانید اگر سر پرگار گیج برود چه می‌كشد؟ بیضی

آیا میدانید اگه یه نقطه آبی روی دیوار دیدید كه حركت می‌كند چیست؟ مورچه‌ای است كه شلوارلی پوشیده

آیا میدانید خط وسط قرص برای چیه؟ برای اینكه اگه با آب نرفت پایین با پیچ‌گوشتی بره

آیا میدانید ناف یعنی چه؟ ناف نمره صفری است كه طبیعت به شكم بی‌هنر داده است

آیا میدانید چه طوری زیر دریایی رو غرق می‌کنن؟ یه غواص میره در می‌ زنه

نوشته شده در یک شنبه 4 تير 1391برچسب:,ساعت 13:18 توسط علی |


کی میگه مردا بچه داری بلد نیستن


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 4 تير 1391برچسب:,ساعت 13:14 توسط علی |


 

 

- کشیدن بقیه کمربند ایمنی راننده و نگهداشتن آن هنگام مشاهده افسر راهنمایی و رانندگی

 

2- دادن شماره تلفن راننده به سرنشینان خودروی بغلی

 

3- تعویض دنده هنگامی که راننده در حال مکالمه با تلفن است

 

4- تیکه انداختن به عابرین پیاده

 

5- جیغ زدن هنگام عبور از داخل تونلها

 

6- فحش دادن به دیگر رانندگان بخاطر رانندگی بد آنها

 

7- تشویق راننده برای لایی کشی

 

8- فحش و نفرین به راننده موقع عبور از روی دست اندازها

 

9- خوابیدن با صدای خروپف زیاد در جاده ها

 

10- ایجاد قوت قلب برای راننده هنگام دعوا

 

11-  ... و در نهایت انجام مجلس کفن و دفن راننده ..

 

 

نوشته شده در یک شنبه 4 تير 1391برچسب:,ساعت 10:39 توسط علی |


 

 
 
وبلاگ یک دختر
 
 

وااااااااااااااااای امروز تفلدمه
تفلد تفلد تفلدم مبارک

25655555544884تا کامنت
-تولدت مبارک خانومی
.
.
.
-شما از طرف........بهتربن وبلاگ نویس معرفی شدید

وبلاگ یک پسر

آرزو می کنم روزی برسه که همه انسان ها بتوانند با هر عقیده رنگ و قومیتی در کنار هم آزادانه زندگی کنند

1 کامنت
-حرف مفت نزن

(تازه همون یه نفر هم آدرس وبلاگ خودشو نگذاشته)
 

 

نوشته شده در شنبه 3 تير 1391برچسب:,ساعت 10:26 توسط علی |


 

نگوييم *وب سايت* بگوييم : رايانه جا يا تارانه

نگوييم * وب *بگوييم : جايانه يا تار

نگوييم * وب مستر * بگوييم : صاحب تار يا تارزن

نگوييم * ايميل* بگوييم : نامه برقي

نگوييم * ايميل آدرس *بگوييم : نشان نامه برقي

نگوييم * چت * بگوييم : زرستان

نگوييم * مانيتور* بگوييم : نمايانه

نگوييم * كي بورد* بگوييم : دكمه گاه

نگوييم*اسكنر* بگوييم : عكس برگردان

نگوييم * پرينتر *بگوييم : چاپانه يا چاپگر

نگوييم * ماوس * بگوييم : موش

نگوييم * ديسك *بگوييم : گردالي

نگوييم * سي دي (كامپكت ديسك)*بگوييم : كامل گردانه يا كاف گاف

نگوييم * ديسكت * بگوييم : گردكي

نگوييم * نوت بوك * بگوييم : رايانه رو

نگوييم * لينك* بگوييم : چسبانك

نگوييم* مايكروسافت* بگوييم : كوچك نرم يا نرم بچه

نگوييم* اكانت * بگوييم : برات

نگوييم * ماوس پد * بگوييم : خرش گاه

نگوييم * فوتوشاپ* بگوييم : عكاسخانه

نگوييم * اينترنت* بگوييم : جهان شبكه

نگوييم* اينترانت* بگوييم : درون شبكه

نگوييم * اينترنت اكسپلورر* بگوييم : جهانگرد شبكه

نگوييم * وب براوزر * بگوييم : تارياب

نگوييم * كرسر* بگوييم : ريزينه

نگوييم * بيل گيتس * بگوييم : حساب دروازه

نگوييم *هات ميل * بگوييم : داغنامه

 

نوشته شده در جمعه 2 تير 1391برچسب:,ساعت 12:39 توسط علی |


خبٌ: این کلمه ‏ای است که زنان برای پایان دادن به مکالمه‏ هایی استفاده می‌‏کنند که در آن حق با آن‏هاست و شما باید خفه‏ بشوید. ‏

 پنج دقیقه: اگر مشغول لباس ‏پوشیدن است یعنی حداقل نیم ساعت. هرچند پنج دقیقه دقیقاً معادل پنج دقیقه است اگر به شما پنج دقیقه بیش‏‌تر زمان جهت تماشای فوتبال داده شده باشد. ‏

هیچٌی: این آرامش قبل از توفان است. معنی و مفهوم آن این است که باید به شدت گوش‏ به ‏زنگ باشید. بحث‏هایی که با هیچی شروع می‌‏شوند، غالباً با خبٌ تمام می‌‏شوند. ‏

 بفرمایید: این کلمه اصلاً ربطی به اجازه دادن انجام کاری ندارد. «اگه جرئت داری» در آن مستتر است.
 آه بلند: این در حقیقت یک کلمه محسوب می‌‏شود که معمولاً درست فهمیده نمی‌‏شود. آه بلند یعنی او فکر می‌‏کند شما یک احمق به ‏دردنخور هستید و او نمی‌‏داند چرا دارد وقتش را با ماندن و بحث با شما سر هیچٌی تلف می‌‏کند.

 اشکال نداره: این یکی از خطرناک ‏‌ترین جملاتی است که زن شما ممکن است به شما بگوید. اشکال نداره یعنی اون به
زمان طولانی‏ تری احتیاج دارد که تصمیم بگیرد شما چگونه باید تاوان این اشتباه‏تان را پس بدهید. ‏
ممنون: از شما تشکر می‌‏کند. فقط بگویید خواهش می‌‏کنم. هیچ حرف اضافه ‏ای نزنید. خیلی ممنون می‌‏تواند نشان دهنده یک خطر بالقوٌه باشد.

 اصلاً هرچی: این ترکیب برای گفتن به حساب می‌رسم! یا مرده ‏شورت رو ببرن استفاده می‌‏شود.
 نه. نگران‏ش نباش عزیزم، خودم انجام می‌‏دم: یک جمله بسیار خطرناک دیگر. به معنی آن‏که این کار به دفعات متعدد به شما محول شده و حالا تصمیم گرفته خودش دست به کار شود. این حالت معمولاً منجر به حالت‏ی خواهد شد که شما بپرسید چی شده؟
شفاف

نوشته شده در جمعه 2 تير 1391برچسب:,ساعت 8:50 توسط علی |


 يه روز يه استاد فلسفه مياد سر کلاس و به دانشجوهاش ميگه:

امروز ميخوام ازتون امتحان بگيرم ببينم درسهايي رو که تا حالا بهتون دادمو خوب ياد گرفتين يا نه…!
بعد يه صندلي مياره و ميذاره جلوي کلاس و به دانشجوها ميگه:
با توجه به مطالبي که من تا به امروز بهتون درس دادم، ثابت کنيد که اين صندلي وجود نداره؟!
دانشجوها به هم نگاه کردن و همه شروع کردن به نوشتن روي برگه…
بعد از چند لحظه يکي از دانشجوها برگه شو داد و از کلاس خارج شد…
روزي که نمره ها اعلام شده بود، بالاترين نمره رو همون دانشجو گرفته بود !
اون فقط رو برگه اش يه جمله نوشته بود:
.
.
.
کدوم صندلي ؟
نوشته شده در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,ساعت 17:31 توسط علی |



دست دوستم یه گوشی ایفون دیدم حسودیم شد اومدم خونه به مامانم میگم من یه اپل میخوام؟ ی لبخند مرموز زد! شب كه بابام اومد دستش یه پلاستیك سیبه میگه تو فك كردی من وبابات انگلیسی بلد نیستیم!


===============================

نمی دونم این دخترا چرا انقدر شکاکن ؟!؟
هر هفت تا دوست دخترامم این طورین!!! واقعآ چرا؟

===============================

بابام به اصرار مامانم رفته باهاش مکه... زنگ زدم اونجا میگم چطوری حاجی ؟میگه حاجی باباته مرتیکه ...!
این بابا اخر منو دق میده

===============================

ما که اسطوره هامون شاملو و فروغ فرخزاد و ارنستوچگوارا و هایده و داریوش بودن شدیم این....وای به حال بچه های ما که اسطوره هاشون کامی پاسکال و علیشمس و ساسی مانکن و جاستین بیبره

===============================

در نظر دارم با یه دختر عرب ازدواج كنم و اسم بچمو بذارم خلیج پارس تا به مملكتم خدمت كرده باشم... در این حد فداکارم من...!


نوشته شده در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,ساعت 12:35 توسط علی |


 ایام امتحانات برخی دانشجویان پسر! (عکس ) www.taknaz.ir

 

 

منبع:تکناز

نوشته شده در دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:,ساعت 19:13 توسط علی |


 زنی رو به خدا کرد و گفت: چرا باید دیه ما نصف مردها باشد؟

خداوند مهربانانه فرمود: بنده ی من!
اگر با کشتن، تو را از شوهرت بستانند،
به او بیست میلیون می رسد،
ولی اگر او را بکشند تو صاحب چهل میلیون می شوی
زن خندید و گفت: خدایا حکمتت را شکر!
نوشته شده در دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:,ساعت 13:42 توسط علی |


نامه ای به اصغر آقا فرهادی


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,ساعت 19:1 توسط علی |


 در میان بنی اسرائیل عابدی بود.

وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند»
عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند.

ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:,ساعت 13:4 توسط علی |


 زندگي بهتر خواهد شد اگر..............


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:,ساعت 12:54 توسط علی |


 قلچماقی دید دانشجویی و دستش گرفت

 
گفت این دست است آقا، دسته‌ی ساتور نیست
 
 
 
گفت علت چیست که مزدور آمریکا شدی؟
 
گفت هرکس انتقادی کرد که مزدور نیست!
 
 
 
گفت اینجا هیچ اشکالی ندارد انتقاد
 
گفت: پس آیا کسی در خانه‌اش محصور نیست؟!
 
 
 
گفت: این چیزی که می‌گویی غرض‌ورزانه است
 
گفت دیدی انتقادی ساده هم مقدور نیست
 
 
 
گفت باید آورم مامور و دربندت کنم
 
گفت دانشگاه جای افسر و مامور نیست
 
 
 
گفت تا آید حراست داخل مسجد بمان
 
گفت مسجد جایگاه مردم ناجور نیست.
 
 
 
گفت مستی زان سبب هی حرفِ بی‌خود می‌زنی
 
گفت آن هم علتش چیزی به جز کافور نیست
 
 
 
گفت گویا نوری از ایمان نداری در دلت
 
گفت ایمان هست اما هاله‌ای از نور نیست
 
 
 
گفت مجبوری مطیع حرف های من شوی
 
گفت در اندیشه‌ی ما آدمی مجبور نیست
 
 
 
گفت من کم‌کم درستت می‌کنم با ضربِ زور
 
گفت اما پاسخ اندیشه ضربِ زور نیست
 
 
 
گفت خواهی دید وقتی می‌روی بالای دار
 
گفت باشد، خون ما رنگین‌تر از منصور نیست
 
 
 
 
نوشته شده در یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:,ساعت 16:24 توسط علی |


وصیت نامه


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 19 خرداد 1391برچسب:,ساعت 13:5 توسط علی |


شخصی از ملا پرسید: می دانی دعوا چگونه اتفاق می افتد؟

ملا بلافاصله كشیده ای محكم در گوش آن مرد می زند و می گوید: اینطوری!

نتیجه اخلاقی : بشما چه که چطوری اتفاق میفته

و دوما از ملا چیزی نپرسین

و سوما اگه دیدی دستشو بلند کرد زود در رو

و چهارما بیکاری که با این مطلب میری سر کار

نوشته شده در جمعه 19 خرداد 1391برچسب:,ساعت 13:0 توسط علی |


کسی یک روز می آید

تا تمام فاصله ها و دوست نداشتن ها رابشکند

من آن روزهمه چشم براهی هایم را

که زیر پلک های بغض کرده پنهان کرده ام

روی شانه اش خالی میکنم

ما هزارو اندی سال طعم غم غروب جمعه را کشیده ایم

روزها کشنده اند بی تو

غیبت آزمایشی است الهیکه ما آدم هایی که سر خودمان را خیلی شلوغ کرده ایم

برای دلمان وقت بگذاریم

ما ذهن کودکانمان را به نام پر امید تو زینت داده ایم

وایمان داریم به یک روشنایی دل انگیز که تو پناه همه بی پناهان میشوی

اری کسی یک روز می آید.

 

نوشته شده در پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:,ساعت 21:52 توسط علی |


 عروس عادی : با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه.)

عروس لوس: بع..........له... (عروسهای لوس رو باید فقط سپرد به داماد و ..........)
عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،...، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، ... ، ... (این عروس خانوم آخر هم یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن ... !)
عروس خارج رفته: " با پرمیشن از گریت ترهای  فامیل ... آو یس (این هم باید به سرنوشت عروس لوس برسه تا شاید آدم بشه)
عروس خجالتی: اوهوم
عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره.... 
( وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)
عروس رشتی: اووو اگر اهالی محل موافقند بنده مخالفتی ندارم
عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود کیمیایی، ...، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، ... ، مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش، مرحوم مغفور گری گوری پک و ... آری میپذیرم که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش 
( تو که مادر منو **** این ستاره ها یه حرف بدی بود که داماد به عروس زده بود ما هم سانسورش کردیم)
عروس داش مشتی: با اجزه بروبچس مُجلی نیست من که پایه ام ... (با عرض تشکر از داش اسی عزیز)
عروس زیادی مؤمن و معتقد: بسم ا.. الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین ... اعوذ با... منم شیطان رجیم یس و القرآن الحکیم .... الی آخر .... ( و در آخر ) نعم (دلم به حال داماد مفلوکِ خاک بر سر میسوزه که احتمالا توی حجله عروس خانوم یه دور براش مفاتیح رو ختم میکنه تا بعد ... استغفر ا...)
عروس فمنیست: یعنی چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم بله ... چقدر زن باید تو سری خور باشه چرا همش از ما سؤال میپرسن ! ... یه بار هم از این مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسین ...
(اصولا این قوم فمنیست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و یه چیزی ازشون بپرسن ... فقط باید زد تو سرشون و بهشون گفت همینه که هست میخوای بخواه نمیخوای هم  ...  لقت)
نوشته شده در چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:,ساعت 14:34 توسط علی |


اسپانيايي ها ميگن :

“عشق ساكت است اما اگر حرف بزند از هر صدايي بلندتر است ”

ايتاليايي ها ميگن:

“عشق يعني ترس از دست دادن تو !”                                                               

ايراني ها ميگن :

“عشق سوء تفاهمي است بين دو احمق كه با يك ببخشيد تمام ميشود !”

 

نوشته شده در سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:,ساعت 17:37 توسط علی |


 

حرف‌هامان به بادها پیوست
سال جاری به یادها پیوست
سال جاری و هرچه رخدادش
مهر و آبان و تیر و مردادش
اتفاقات بد، وقایع خوب
بخش مطلوب و بخش نامطلوب
زهر گشتند یا نبات شدند
همگی جزو خاطرات شدند
فصل بالا کشیدن سکه
مردمان و خریدن سکه
فعل شورای بددل حکام
یک‌عدد قطعنامه ضد نظام
دستگیری هفت آدم‌کش
انتخاب خجسته کی‌روش
کل‌کلِ انگلیس با ایران
فتح یک‌روزه سفارت‌شان
حمله موشکی به کاخ یمن
غرق وال‌استریت تا گردن
جستن از باتلاق با ارفاق
با خروج نظامیان ز عراق
قهرمانی وزنه‌برداران
بعد تقسیم کشور سودان
تاول دست یک نمک‌نشناس
وصلت باشکوه فتح و حماس
کاهش نرخ سود با ضامن
کشف و قتل اسامه بن‌لادن
حکم دولت به شیوه معمول
به خروج چار صفر از پول
برد پرسرصدای پرسپولیس
قطعیِ خط آنکارا ـ پاریس
دستگیری و قتل قذافی
با فشاری به قدرت کافی
خوردن تیر آه‌ها به هدف
بستن درب لانه اشرف
پول این کشور و دریچه باد
یک‌عدد سه، جلوش صفر زیاد
بستن شیر نفت بر دشمن
داد و فریاد و قال در لندن
دستگیری یک عدد پهپاد
با هیاهو و سرصدای زیاد
انتخابات تازه در تونس
مثل فتح‌الفتوح فی‌المجلس
سرخ و آبی و سبز و زرد و کبود
الغرض سال سال خوبی بود
 
 
                                      امید مهدی نژاد

 

نوشته شده در سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:,ساعت 11:57 توسط علی |


کمی تامل

شاید دنیا هم همانند ما تنها باشد.شاید دنیا هم گوشه گیر باشد از این همه اهانت های آدمیان.

شاید دنیا هم گوشه ای نشسته ودارد در خلوت خود می گرید.

شاید دنیا هم گوشه ای دارد به خدا شکایت میکندکه چرا دنیاست.

شاید دلیل این همه بدبختی های ما دنیاست.

شاید.

نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 10:9 توسط علی |


به نام خدا

چقدر خوب واقعا...

وقتی همه چیز حتی خود انسان دست به دست هم میدن تا یک اتفاق

نیوفته ...یهو تو 30ثانیه پایانی اون اتفاق بیوفته

مثلا خود بازیکنان ایران واسه برد ازبک ها وارد میدان نشده بودند

داورم کمک کرد حتی نبازند

چقدر خوب واقعا ...

چقدر خوب که گاهی چشم های داور نمیبیندتوپی روکه نیم متر از دروازه ایران

گذشته وگل شده

چقدر خوب واقعا ...

وقتی خود انصاری فرد نمیخواست پاسش به خلعتبری برسه ولی رسیدو

باعث برد ایران تو 30ثانیه پایانی شد .

چقدر خوب...

نوشته شده در یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:,ساعت 20:52 توسط علی |


زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر روانشناس میره ..
دکتر می پرسه : چه اتفاقی افتاده؟
خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم. هر وقت شوهرم عصبانی و ناراحت میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له می کنه و عصبانیتش رو سر من خالی می کنه !!!
دکتر گفت: خب دوای دردت پیش منه : هر وقت شوهرت عصبانی و ناراحت اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن. و این کار رو ادامه بده.
دو هفته بعد،اون خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت !!!
خانم گفت: دکتر، پیشنهادتون فوق العاده بود. هر بار شوهرم عصبانی و ناراحت اومد خونه، من شروع کردم به قرقره کردن چای و شوهرم دیگه به من کاری نداشت!!!
دکتر گفت: میبینی؟! اگه جلوی زبونت رو بگیری خیلی چیزا خود به خود حل میشن !

نوشته شده در یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:,ساعت 10:33 توسط علی |


فرانسه :
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!

ایتالیا :
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با
کمال میل می پذیرم!

انگلیس :
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!

و اما ایران :

پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ...
پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ...
ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ...
ســــــــــــس ... ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس ...
پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ...
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت 10 زنگ میزنم!
نوشته شده در شنبه 13 خرداد 1391برچسب:,ساعت 11:36 توسط علی |


به نام خدا

وقتی ابر های پایانی ماه بهار

مقابل دریچه چشم هایمان میگریزند

وقتی تکرار غریب ثانیه هاجای خالی یک منجی راداد میزند

آمدن ستاره ای که مظهر جود و سخاوت است  ...آراممان میکند

ما مسافران این کشتی نجات روز و روزگار را به امید وعده حتمی خدا با احتیاط طی میکنیم

ودلمان به یک چیز خوش است اینکه زیر نگاه بلند تو نفس میکشیم

خدا مهدی را به ما برسان.

 

نوشته شده در پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:,ساعت 22:8 توسط علی |


به نام خدا

سریال پایتخت رو که صددرصد دیدیم سریال طنز و یکی از بهترین سریال های ایرانی  است یکی  از نقش های این

 سریال "نقی " نام داشت که محسن طنابنده این نقش را ایفا میکرد.

حالا بگذریم دیشب داشتم در سایت ها گردشی میکردم که چشمم خورد به یه مطلب خنده دار در باره همین

سریال پایتخت البته شاید فقط به نظر من خنده دار باشد سایت در مطلب خودش نوشته بود :

سریال پایتخت که یکی از پربیننده ترین سریال ایرانی است اما مردم غافل از اینکه این سریال پیش زمینه ای برای

حرمت شکنی و هتک حرمت به امام شیعه است به این سریال توجه میکردند.

یکم خنده دار است اصلا نمیدونم ربطی داره ؟ چرا ما ایقدر دوست داریم همه چیز رو به هم ربط بدیم .

اخه چرا سعی داریم گزافه گویی کنیم اخه مگه بی چاره ها کف دستشون رو بو کرده بودن یکی پیدا شه حرمت 

شکنی کنه .


 

واقعا لازم نیست برای اینکه نشان دهیم ما هم هستیم از این ربط های چرت و پرت استفاده کنیم همگی

ارادت خاصی برای امامان شیعه قائلیم همه هم میدانیم این سریال فقط برای سرگرمی ملت ساخته شده بود

برای اینکه بخندیم.

 

نوشته شده در پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:,ساعت 8:49 توسط علی |


                                                  سخنان بزرگان دنیا درباره 

                                                               زن

 

دختران ۲ دسته اند: دسته اول آنهایی که زیبا هستند و فورا ازدواج میکنند  و دسته دیگر آنهایی که به دانشگاه میروند   (شاو)

زن از این متأثر نمیشود که به او توجه کنید، بلکه تأثر او از این است که به او توجه کنید و بعد از او دور شوید   (تواین)
 
 

با زنان همانطور که با کودکان سر و کار دارید رفتار کنید ولی همانطور که با ملکه صحبت میکنید با او سخن بگویید   (وایلد)
 

کار زن افراط و تفریط است، اگه دوست بدارد از شدت محبت بی زار میشود و وای به حال زمانی که دشمنی پیدا کند  (ولتر)
 
 

از دستپخت زن تعریف کن تا در کنار اجاق خود را قربانی کند   ( دیل کارنگی)

ازدواج کار خوبی است، ولی بهتر است این کار را انجام ندهید  (سامبرست)

زن چون کراوات است، هم مرد را زیبا نگه میدارد هم حلقوم او را می فشارد   (ویکتور هوگو)
 
 

در زندگی یک مرد ۲ روز ارزش دارد: روزی که با زنی آشنا میشود و روزی که او را به خاک می سپارد   (ویکتور هوگو)
 
 

نگهبان زن زشتی اوست   (مثل عربی)

هرگاه میخواهید از کسی انتقام بگیرید او را به ازدواج ترغیب کنید   (برنارد شاو)

راز از هر نوعی بر قلب زنان فشاری غیر قابل تحمل می آورد   (پوشکین)
 
 

مردها آنچه را که می شنوند از یک گوش وارد و از گوش دیگر خارج می سازند، اما زنان از ۲ گوش وارد و از دهان خارج می کنند   (برنارد شاو)

زن با نگاه خود آتش می افروزد و بیهوده می کوشد تا با اشک خود آنرا خاموش کند   (برنارد شاو)

گرانقیمت ترین انگشتری های جهان، انگشتری نامزدی است، چون مرد پس از خرید آن تا آخر عمر قسط میدهد   (چگورا)
 
 

در برخورد با تازه عروس  مردها به صورتش نگاه میکنند و خانمها به باسنش   (دیکنز)

زنها فقط ۲ روز می توانند مردها را خوشبخت کنند، روز عروسی و روز مرگ   (برنارد شاو)

زن، وقتی از یک حقیقت دفاع می کند منطقش بسیار ضعیف و قدرت اثباتش بی تأثیر است . ولی اگر همین زن بخواهد از یک دروغ دفاع کند آن وقت کسی را تاب مقاومت در برابر او نیست   (گالیله)

شوهری که بیش ازحد به پاکدامنی زن خود می بالد، احمقی است که بیش ازحد خود را فریب می دهد   (لاروشنوکو)

اشک، نیرومندترین ماده سیال روی زمین است   (داوینچی)
 
 

اگر زنی عصبانی شد، یقین کنید که یک کار انجام نشده دارد و چاره اش در این است که به عصبانیت تظاهر کند   (دیکنز)

برای زن فقط یک بدبختی و مصیبت وجود دارد و او این است که حس کند کسی اورا دوست ندارد   (چاپلین)

اگر تله به دنبال موش برود، زن نجیب هم دنبال مرد   (ضرب المثل سوئدی)
 
 

مردها را شجاعت به جلو میراند و زنها را حسادت   (برنارد شاو)

و در آخر
 ممکن است که از امواج دریا نجات یابید، ولی از دست زنها خیر

منبع:taknaz

نوشته شده در چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:,ساعت 20:22 توسط علی |



مطالب پيشين
» آه .......ای مرغ گرانبها
» آب میخوریم با سیب زمینی
» بال نمیخواهم
» بخور بخور
» نصفه شعبان
» روسری را جلو بکش خواهر
» نامه غضنفربه عشقش
» ترفند دخترانه
» بیا خری را رها کن
» فرهنگ اصطلاحات جوانان
» همین امشب....
» آماری که خانم ها رو راهنمایی میکنه به کما
» واما این حیوانات تربیت شده جنگجو.......
» آیا میدانید
» کی میگه مردا بچه داری بلد نیستن
» نقش سرنشین کنار راننده در ایران
» فرق وبلاگ نویسی دختر با پسر
» واژه های اینترنتی و معادل فرهنگستانی/فارسی را پاس بداریم
» معنی برخی کلمات که خانم ها میگویند
» امتحان فلسفه و جواب بسیار جالب

Design By : Pars Skin